♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
ازمن به شما نصیحت
کسی که همیشه سعی میکنه
بقیه رو شاد کنه
بیشتر ازهمه تنهاست
اون رو تنها نذارید
چون
هیچوقت به شما نمیگه که
بهتون نیاز دار
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
*********◄►*********
نه اینکه نخواهم ... نه
اما من دیگر حوصله ی عاشقی کردن را ندارم
اینکه دست هایم را در هم گره بزنم و بایستم در انتظار آمدنت
و آنقدر دوستم نداشته باشی
آنقدر دیر کنی
که دیگر توان ایستادن را نداشته باشم
و از تمام من
تنها دست هایی باقی بماند که اگر روزی بر فرض محال آمدی ، بگیریشان و جسم مرده ام را که تجزیه شده ، جان ببخشی
میدانی ؟
اینکه بخواهی اما نتوانی عاشقی کنی ، سخت است
آخرین نشانه های من این است
پیراهن سفیدی به تن دارم
دست هایم درهم گره خورده
و جسم مرده ام
آویزان است بر یک رخت آویز قدیمی چوبی
و روحی که سرگردان است میان بودن و نبودن
نه اینکه نخواهم ... نه ... من دیگر برای عاشقی کردن ، آبرویم ریخته
تو که هیچ عزیز
حوصله ی عاشقی کردن هم از من کوچ کرد
(:
*********◄►*********
نگار قاسمی
♦♦---------------♦♦
کاش من پسر بودم
کاش پسر بودم و نشون میدادم چطور باید با یه دختر با کسی که عاشقشی چجور رفتار کی
براش شعر میگفتم
تو چشماش نگاه میگردم و مولانا میخوندم
دستشو بی ترس از هیچکس محکم میگرفتم
و بی توجه به آدما تو خیابون وایمیستادم جلوش یهو موهاشو کنار میزدم و میگفتم تو چرا انقد نازی اخه؟
از موهاش تعریف میکردم
از دستاش
از برق چشماش
از خط منحنی زیبای لبخندش
انقدر از زیباییاش میگفتم تا دیگه محتاج شنیدن تعریف و تمجید از هیچکس دیگه ای نباشه
اگه بهش شک میکردم
اگه بدبین میشدم
اگه اشتباه میکرد
فراریش نمیدادم
تنها ولش نمیکردم
ترکش نمیکردم
در عوض سرشو میبوسیدم و با مهربونی ته تو قضیه رو درمیوردم
بهش توجه میکردم
براش کتاب میخریدم یا لاک
یا یه روسری اون رنگ که دوس دارم خودم
با این چیزای کوچیک سوپرایزش میکردم دیگه
هیچوقت نمیزدم تو ذوقش حتی اگه خسته بودم بی حوصله بودم عصبی بودم
از سر تا پاش ایراد نمیگرفتم
تغییرش نمیدادم
نمیکوبیدم از نو بسازمش
همونجور که بود با همون قیافه فداش میشدم
به درد دلاش گوش میکردم هر چند مدت یبار
میفهمیدم چقدر حساسه و مرد میشدم واسه غمهاش
فدای لوس شدناشو بی طاقتیاش میشدم
از اون دختـــری میساختم
که دیگه نه اون کسی غیر من رو بخواد
نه من کسی مثل اون به چشمم بیاد
کاش من پسر بود
کاش
♦♦---------------♦♦
..*~~~~~~~*..
دلم گرفته
از آدم هایی که میگن دوست دارم
ولی معنیشو نمیفهمن
از آدم هایی که میخواند مال اونا باشی
اما خودشون مال تو نیستن
از اونایی که زیر بارون برات میمیرند
و وقتی موقع آفتاب میشه همه چی یادشون میره
واقعا آدم دلش میگیره
^^^^^*^^^^^
اشتراک دهنده: سحر